وقتی دلت گرفته‌ست، یعنی به فکر اویی
یعنی هنوز با او، سرگرم گفتگویی

پلکت اگر پریده‌ست، چشمت اگر به هر سوست
یعنی که در پِیِ او، در حال جستجویی

می نوشی و سراب است، می خوابی و عذاب است
بی او جهان ندارد، یک ذره طعم و بویی

ای کاش قلب عاشق، بی عشق پس بیفتد
گویی نبوده هرگز، پیمانه و سبویی

عشق از میان ما رفت، از بس که دست بُردیم
بر نام طاهِرِ او، بی غُسل و بی وضویی

✍️ محمد فرخ‌طلب فومنی
📚 حریر و عطر بهار